داستان کوتاه A Dark Brown Dog

داستان کوتاه A Dark Brown Dog

داستان کوتاه A Dark Brown Dog

با سلام خدمت همراهان همیشگی موسسه فرساد امروز با شما هستیم با داستان کوتاه A Dark Brown Dog ، همچنین می‌توانید از آموزش‌های رایگان ما در سایت موسسه زبان فرساد استفاده کنید.

این داستان کوتاه که نوشته ی نویسنده معروف؛ استیفن کرین میباشد در سال ۱۹۰۱ به چاپ رسید. درک این داستان به نحوه خوانش خواننده برمیگردد؛ میتواند داستان بسیار ساده ای از یک سگ ؛ و یک کودک و بیرحمی باشد و همچنین میتواند بعنوان تلمیحی به اوضاع تاریخی سیاسی بعد از جنگ داخلی امریکا باشد. در هر دوصورت داستان بسیار زیبایی تلقی میشود. بنابراین خواندن آن می تواند به تقویت مهارت  reading کمک کند.داستان کوتاه A Dark Brown Dog

خلاصه داستان

کودکی در گوشه‌ای از خیابان ایستاده بود. با شانه‌اش بر پرچین بلندی تکیه زده بود. در حالی که بی‌اعتنا به سنگ ریزه‌ها لگد می‌زد، شانه دیگرش را به  آرامی پس و پیش تکان می‌داد.

نور خورشید بر سنگ فرش‌ها می‌تابید و نسیم تابستانی ملایمی خاک‌های زرد رنگ را از زمین جدا می‌کرد و به سمت ابرهای در امتداد خیابان می‌کشاند. تصویر کامیون‌هایی که گرپ گرپ کنان در این گرد و غبار در حرکت بودند غیر قابل تشخیص بود. کودک غرق در رویا به این تصویر خیره شده بود.

اندکی بعد سگ کوچک قهوه‌ای تیره‌ای با حالتی مصمم در امتداد پیاده رو ظاهر شد. طنابی کوتاه از گردنش آویزان بود. گه گاه انتهای طناب را لگد می‌کرد و سکندری می‌خورد.

سگ روبروی کودک ایستاد و هر دو به یکدیگر نگریستند. سگ برای لحظه‌ای درنگ کرد، گرچه فورا با تکان دادن دمش به سمت کودک اندکی حرکت کرد. کودک دستش را جلو برد و سگ را فراخواند. سگ با حالتی حاکی از اعتذار نزدیک شد و هر دوی آنها ناز و نوازش‌های دوستانه‌ای را رد و بدل کردند. سگ به تدریج به لحظه لحظه این دیدار مشتاق تر می‌شد تا آنجا که با جست و خیز‌های پر شور و نشاطش کودک را در شرف واژگون شدن قرار داد. در این لحظه کودک دستش را بالا برد و ضربه‌ای به سر سگ کوبید.(برای دانلود این داستان به انتهای مقاله بروید)

این ضربه گویی سگ قهوه‌ای تیره را در هم شکست، او را متحیر ساخت و قلبش را جریحه دار کرد. با حالت درماندگی و استیصال در پیش پای کودک فرو نشست. هنگامی که ضربات همراه با هشدارهای کودکانه تکرار شد، سگ به پشت خود چرخید و پنجه‌هایش را به حالت عجیبی بالا برد و همزمان با حالت گوش‌ها و چشمانش التماس مختصری کرد…

سایر داستان های انگلیسی

داستان انگلیسی شازده کوچولو

داستان کوتاه یک ساعت

داستان تاریخی King Henry VIII

متن انگلیسی این داستانداستان کوتاه A Dark Brown Dog

A Dark Brown Dog

 A child was standing on a street-corner. He leaned with one shoulder against a high board-fence and swayed the other to and fro, the while kicking carelessly at the gravel.

Sunshine beat upon the cobbles, and a lazy summer wind raised yellow dust which trailed in clouds down the avenue. Clattering trucks moved with indistinctness through it. The child stood dreamily gazing….

خلاصه مقاله:

در این مقاله داستان کوتاه A Dark Brown Dog را بررسی کردیم و خلاصه از داستان را برای شما بازگو کردیم. همچنین در انتهای مقاله لینک دانلود این داستان را برای شما قرار دادیم.

این مطلب چقدر مفید بود؟

برای امتیاز دادن روی یکی از ستاره ها کلیک کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *