نمایشنامه Death of a Salesman
با سلام خدمت همراهان همیشگی موسسه فرساد امروز همراه ما باشید با بررسی نمایشنامه Death of a Salesman اثر آرتور میلر
نمایشنامه مرگ فروشنده (به انگلیسی: Death of a Salesman)، شناختهشدهترین اثر آرتور میلر است که در ۱۹۴۹ منتشر شد و جایزه پولیتزر نمایشنامه و جایزه تونی بهترین نمایشنامه را برای او به ارمغان آورد. این نمایشنامه اگرچه ظرف شش هفته در بهار ۱۹۴۸ نوشته شد، اما ده سال ذهن میلر را سرگرم خود کرده بود.
داستان از تین قرار است که ویلی حدوداً شصت و چند ساله پس از یک سفر کار ناموفق به خانه اش در نیویورک بازگشته. ویلی با همسرش لیندا مشغول صحبت می شود و مشخص می شود که زندگی مشقت باری دارد.
به نظر می رسد که حافظه ویلی دچار مشکل شده، گاهی خود را در گذشته و در خاطراتش تصور می کند و بدتر از همه اینکه با خودش صحبت می کند. ویلی از اینکه پسر بزرگش بیف در کارش موفق نیست ناراضی است. بیف و هپی با هم مشغول صحبت می شوند و ناراحتی خود را از زوال عقلی پدرشان ابراز می کنند و…..
این داستان فاجعهٔ زندگی مردی است که به گفته نویسنده «بر نیروهای زندگی، نظارت و اختیاری ندارد». تاملی است بر زندگی انسانهایی که تنها هنگامی مطرح هستند که سودی میرسانند و سپس در خلا رها میشوند. خانهٔ او شبیه به زندانی است که او در آن با تکیه بر خاطراتش سعی میکند ثابت کند که هنوز زنده است و وجود دارد. اما این خاطرات، تنها او را بیشتر و بیشتر در گذشته فرو برده و باعث میشوند تا در رویا فرو رود و بیهوده به دیگران دل ببندد.
قسمتی از این داستان:
یکی از صبحهای بهاری، ویلیام لومان مثل همهی 34 سال گذشته که با فروشندگی سپری کرده بود، چمدان نمونهها را که اکنون برایش به سبکی روزهای قدیم نبود، بلند کرد و تا کنار ماشین کشاند. ساعدهایش را به فرمان تکیه داد و لبخند همیشگی را روی لب ها کاشت و دل به جاده داد. ولی اینبار وقتی به خود آمد، در دل تاریکی، روبروی درب خانهاش با دو چمدان سنگین ایستاده بود، بیآنکه در طول روز حتی در آنها را گشوده باشد.
خانه رویاهای ویلی، چون کشتی به گل نشستهای میان ساختمانهای بلند نیویورک فرو رفته بود. ویلی به عادت روزگاران گذشته که سراسر شهر دشت پهناوری بود و تک و توک خانهها از میان مزارع سیبزمینی و گوجهفرنگی سر برآورده بودند، از در آشپزخانه وارد شد. هر چند دیگر نه تنها در شهر که در حیاط تاریک خانهی ویلی که میان سایهی وسیع آپارتمانها خفته بود هم، گِلی وجود نداشت که کفشهای خسته ویلی به خانه بیاورد.
دقایقی بعد، ویلی کنار تختخواب لیندا همسرش، که بازگشت زود هنگام او، رنگ اضطراب به چهره بشاشش پاشیده بود، نشسته بود و خودش هم نمی دانست چه نیرویی او را که اکنون باید در هتل بوستون میبود، به خانه بازگردانده…
خلاصه مقاله:
در این مقاله در مورد نمایشنامه Death of a Salesman صحبت کردیم و بخشی از این نمایشنامه را بررسی کردیم و در انتهای مقاله لینک دانلود این نمایشنامه را برای شما قرار دادیم.
Incredible, this is a useful websites.
Particularly enlightening look frontward to coming back again.